سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

پنجشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۰

مصاحبه پروفسور احمدی نژاد با سی ان ان

................
خبرنگار: معذرت میخوام آقای رئیس جمهور. بنده....
احمدی نژاد: اجازه بفرمائید. ببینید این شما غربی ها هستید که هیچوقت عادت ندارید که معذرت خواهی کنید. وگرنه دولت و نظام الهی ما هرگاه اشتباهی می کنه میره جلوی مردم و معذرت میخواد.
خ: سوال اولم اینه که این داستان سه هزار میلیارد تومان اختلاس چیه و کار کیه و اصولا آیا این حجم از اختلاس نشانه فساد یک حکومت نیست؟
ا. ن. :ببینید اصولا حجم و سطح و طول و عرض و ارتفاع اختلاس ربطی به حکومت و فساد نداره. دوم اینکه اختلاس چه کار داره با فساد. اختلاس اختلاسه و فساد حکم خودشو داره. سوم اینکه بنده در برنامه انتخاباتیم بارها گفتم که بنده دلم میسوزه که توی این مملکت اسلامی یک نفر می تونه صدها میلیارد اختلاس کنه و اما یک جوان یا کاسب یا معلم یا دهقان نتواند ده میلیون یا بیست میلیون از بانک وام بگیره. خوب من برنامه م  این بود که همون جوان یا کاسب یا معلم و دهقان هم بتونن اقلا صد میلیون یا دویست میلیون از بانک اختلاس کنن. اصولا مشکل ما کوتاهی یا بلندی موی سر و ناخن خانوما و مسئله اختلاص دو سه هزار میلیارد نیست. خوب اگه مردم نتونن اختلاس بکنن اون وقت مجبورن دزدی کنند و اونوقت میدونید چی میشه؟
تمام مطلب را اینجا بخوانید

شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۹۰

رابطه سوراخ موش و سوریه - ای دریغ از سوریه

من نمیدانم چرا کار جهان اینجوریه                       ای دریغ از سوریه
دیکتاتورها ظاهرا جیم فنگشون مجبوریه                ای دریغ از سوریه
بن علی چون رفت ما گفتیم باشه، بی خیال         خون کافرها حلال
رفتن کفار کلا باعث کیفوریه                              ای دریغ از سوریه
بعد از او هم مهلت حسنی مبارک سر رسید         ریق رحمت سر کشید
هرکسی فرعون باشه رفتنش اونجوریه                ای دریغ از سوریه

ادامه شعر

پنجشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۰

داستان شیخ و زاغک



این داستان در زمستان سال 1375 در قالب نمایشنامه ای نوشته شده و  در همان زمان بصورت نمایشنامه منتشر شده است.
و حالا به مناسبت دزدی چند میلیاردی عوامل رژیم آخوندی دوباره اینجا می گذارمش
توی یک  روز گرم     تابستان
در دهی  در کنار   جنگل  بید
زاغکی  قالب    پنیری    دید//خواست برداردش ولی ترسید
او که   از  زاغکان   دانا   بود// بال و پر  زد به بام خانه  پرید
سالها خوانده بود علم نجوم //وضعیت را به زیرکی  سنجید
گفت با خود در این دیار سیاه// که  بود  کیمیا   پنیر    سفید
در دیاری که  قیمت   شلغم// شده همسنگ در  و  مروارید
این پنیری  که  از  گرانی  آن// برق حیرت ز چشم خواجه پرید
اگر  افتاده  در    میان    گذر// بهر صید است بی شک و تردید
بیشک  افتاده  در  تله اکنون// هرکه عقلش به این کلک نرسید
باید این دام را زجا   برداشت// مانع   صید    زاغکان    گردید
دوربینی به چشم خویش گذاشت
آنچه  نادیدنی  است  با  آن دید
ادامه را اینجا بخوانید

شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۰

خطاب به مزدوران وزارت اطلاعات

ای مزدوران وزارت اطلاعا ت و ای بسیجی های به قول خودتون سایبری

از کثافاتی که از دهانتون بیرون میریزین و به عنوان کامنت روی این وبلاگ می گذارید من می فهمم که شما از قماش همان بازجوهایی هستید که برای شکستن و تحقیر زندانی تون حتی به مقدسات خودتون هم فحش میدید. البته به خامنه ای فحش نمیدید ولی به امامان و مقدسین هم فحش رکیک میدین. شما از قماش همان لباس شخصی هایی هستید که جوانان دانشجو را چاقو می زنید و دختران و زنان مردم را دستگیر می کنید و بعد در خانه های امن و در زندانها به اونا تجاوز می کنید. شما از قماش همون بازجوهایی هستید که حتی وقتی زن رئیس سابقتون یعنی سعید امامی را بازجویی می کنید کاری می کنید که هر کسی از شرم عرق می کنه.  شما همونهایی هستید که برای حفظ حکومت ضدمردمی تون توی کهریزک اون جنایتها رو کردید. من نمی فهمم بعد از اینکه این کثافات رو از دهانتون بیرون می ریزید چگونه بر سر سفره کنار زن و بچه تون می نشینید. آیا در خانه و با خانواده تون هم همینطور حرف می زنید؟ هرکاری میخواهید بکنید و هر لجنی که می خواهید بر سر و روی من و امثال من بپاشید. اما تاریخ نشون داده که عمر دیکتاتورها کوتاه است و روزی شما باید به مردم ایران بابت این جنایاتتون پاسخ بدید. شکنجه گرها و لباس شخصی های مصر و تونس و لیبی در دادگاهند و سوریه و رژیم آخوندی هم توی نوبتن. بنابراین قبل از بیرون دادن این کثافت ها به اسم کامنت، به فکر خودت و آینده بچه ت باش که وقتی بفهمه که پدرش چه کثافت و لجنی بوده از شرم نمیتونه توی صورت دوستاش نگاه کنه.همه اون چیزایی هم که به من گفتی به خودت
این شعر را هم خطاب به شما ها گفته ام
که   ای   بدسگالان     هیتلر   سرشت
شما    را   چنین   است پس سرنوشت

فدای   سر    سیدعلی   می      شوید
و  جانباز   صد   در    صدی    می شوید

به    حمام     کین    می     کشانندتان
بسی    واجبی       می      خورانندتان

که تا وقت هست، ای همه خل مشنگ
ببندید      بار     و    کنید      جیم فنگ