سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

چهارشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۹۴

برجام و "خدعه"! سیدعلی


 حسین پویا
27 مهرماه 1394 
چون توافقنامه اش برجام شد
سیدعلی از هسته ای ناکام شد

گرچه قِر میداد یک خط در میان
دست او رو شد برای غربیان

لاجرم بعد از بسی گفت و شنود
چاره ای جز خوردن زهرش نبود

لاکن این ملای الدنگ دغل
تا نبیند مرگ خود را در عمل

دست مجلس داد آن برجام را
خر کند تا مجلس بد نام را

گفت این برجام حرف بنده نیست
من نمیدانم که این برجام چیست

خود شما دانید و آن شیخ بنفش
ناخن و دندان و مشت و لنگه کفش

"فِر"! زده بر "خط قرمزهای" من
بسته با برجام دست و پای من

من نبودم راضی از برجامشان
بی خبر افتادم اندر دامشان

گشته بودم ظاهرا خنگ و خرفت
حقه هاشان دامن من را گرفت

لاکن ای دلواپسان مجلسی
جز شما نَبوَد مرا یاور کسی

از سر تقصیر اینها نگذرید
پرده برجامشان را بردرید

زانکه این نامردمان فتنه باز
گشته بهر من زبانهاشان دراز

توی مجلس سخت افشاشان کنید
قهر اگر کردند، دعواشان کنید

هم بترسانیدشان از انتقام
یا فرو انداختن از پشت بام

آنکه می گوید که این پیروزی است
این همان بی غیرت دیروزی است

دشمن است او، سخت سرکوبش کنید
بعد هم از صحنه جاروبش کنید

الغرض ای جمله ی دلواپسان
در هراسم بنده از آن ناکسان

رویشان را توی مجلس کم کنید
جایگاه بنده را محکم کنید

بعد از آنی هم که کم شد رویشان
پاره شد عمامه بدبویشان

بعد از آن دیگر شما ساکت شوید
توی دست بنده چون راکت شوید

تا کند برجام از مجلس عبور
فاتحه خوانید بر اهل قبور

بهر حفظ وحدت و حفظ نظام
می خورم من زهر را مثل امام

می خورم آن زهر در آن جام را
می پذ یرم بنده هم برجام را








پنجشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۹۴

خط و نشان سیدعلی "آقا"! برای شیخ اکبر


حسین پویا/// 8 مهرماه 1394

"آقا"! که رئیس کل دین است
واقف به "حساب"! مومنین است

نوشید چو زهر هسته ای را
آن مایع مغز پسته ای را

در رعشه فتاد دست و پایش
افتاد ز شانه اش عبایش

یک جیغ بنفش کرد صادر
در امر صدور، بود ماهر

از بوی بد و صدای آن باد
احساس بدی به جانش افتاد

فهمید نمانده راه چاره
لاستیک نظام گشته پاره

از خوردن جام زهر هسته
راه پس و پیش گشته بسته

با کوسه بسی بگو مگو داشت
بس ترس ز حیله های او داشت

ترسید که آن پلید ملعون
یک خدعه کند به کار ایشون

نزدیک چو گشت انتخابات
با کوسه بگفت؛ "گور بابات"!

ای کوسه بیسواد قرتی
خواندی تو مرا "علی زِپِرتی"!

از بسکه زدی تو نِق به بنده
کردی تو مرا اساس خنده

ای خاطره ساز بی مروت
کردی تو مرا دچار حیرت

هی خاطره ی دروغ گفتی
گفتی که فقط خودت شنفتی

جر خاطره "امامت"! من
باقی همه بود کذب روشن

تو نقشه برای من کشیدی
خفه ت می کنم! کجاشو دیدی!

تو در پی تاج و تخت هستی
من میشناسمت چقدر پستی

ای کوسه حقه باز چاخان
می خوای که بشی تو شاه! ایران

با فتنه گران شدی تو همدست
آن شیخ بنفش احمق و پست

بشنو سخن نهایی از من
حالا که شدی به بنده دشمن

از خط و نشان من حذر کن
احساس رسیدن خطر کن

تصمیم گرفته ام به سرعت
سوتت! بکنم جَوار عمه ت!!